- فتنه انداختن
- برپا کردن آشوب، فتنه انگیختن
معنی فتنه انداختن - جستجوی لغت در جدول جو
- فتنه انداختن
- فتنه افکندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لگد زدن ستور (اسب و شتر و مانند آنها)
کنایه از مردن است
پینه کردنوصله کردندر پی زدن
آشوب انداختن آشوب بر پا کردن فتنه افکندن
برپا کردن آشوب
چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت